-
تنها که می شوم
شنبه 7 بهمن 1385 12:23
تنها که می شوم برای تو می نویسم برای تو که می نویسم می دانمکه هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی تنها که می شوم تمام لحظه های بی تو بودنم جان می گیرند تنها که می شوم انگار هجومی از افکار پریشان هستی ام را به یغما می برد تنها که می شوم انگار چیزی از من نمی ماند و من چقدر کوچک شده ام که ازگفتن یک سلام می هراسم...
-
دیگه زندگی معنی نداره
شنبه 7 بهمن 1385 11:13
دیگه زندگی معنی نداره وقتی نیستی دلم بی قراره حالابه من بگین تو رو خدا اونی که می خواستم رفته کجا نمی خوام بی تو باشم گریه شده بی تو کارم ولی واسه تو فرقی نداره چشمم الان اشکی نداره ببین من تنها شدم چه قدر از تو دورم اشکه من خوش نمیشه اگه برنگردی میمیرم اگه رسیدم جایی که دیدم اشک و رو صورت عشقم میمیرم منت نذار با اشک...
-
پشت هیچستان جایی ست !
سهشنبه 3 بهمن 1385 21:19
عقل گفتش تشنه کامی، نوش کن عشق گفتش بحر غیرت جوش کن آب گفتش بر صفای من نگر قلب گفتش در وفای من نگر عافیت گفتش کف آبی بنوش عاطفت گفتش که چشم از وی بپوش تشنگی گفتش تو را سازم هلاک رستگی گفتش که از مردن چه باک پشت هیچستان جایی ست ! نمی دانی که هیچستان چه جایی ست. . . نمی دانی خانه ی دوست کجاست . . اگر تو را به هیچستان...
-
یا سالار شهیدان
سهشنبه 3 بهمن 1385 19:35
-
الهی
دوشنبه 2 بهمن 1385 20:07
می آیی و با آمدنت مرهمی بر زخم شاپرک ها می گذاری... خراش صورت یاسها را شفا می دهی،دستی بر سر غنچه های یتیم می کشی... اشک از گونه شمع ها بر می گیری و دنیا را پر از عطر گل محمدی می کنی... می آیی مثل ابراهیم ، بت شکن تا بت های روزگار را در هم بکوبی... مثل موسی ، تا قلب های مرده را جانی تازه بخشی، مثل نوح ، تا پشتیبان...
-
غریبه
دوشنبه 2 بهمن 1385 20:03
این روزا دلت با ما نیست نگفتم چرا ; نپرسیدم ..... اما ای همیشه همیشگی تو هم نمیپرسی احوال مارو - از ته دل نمیپرسی - آخرش به ما نگفتی که عاقبت دل بستن چیه ؟ نگفتی ............. نگفتی .......................... فقط با نرمه انگشتات گونه سرخ داوودی های زرد رو پاک کردی هیچی نگفتی نگامم نکردی و من دونستم که در پی باد دویدن...
-
کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرد
دوشنبه 2 بهمن 1385 20:01
کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرد تو رو دید و به یاد من نیفتاد به یاد هق هق بی وقفه ی من توی آغوش معصومانه ی باد تو اسمت معنی ایثار آبه برای خاک داغ خستگی ها تو معنای پناه آخرینی واسه این زخمی دلبستگی ها نجیب و با شکوه و حیرت آور تو خاتون تمام قصه هایی تو بانوی ترانه هامی اما مثل شکستن من بی صدایی تو باور می کنی اندوه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 بهمن 1385 19:35
بوس بخوام کی رو باید ببینم؟
-
شبای رفتنه تو
دوشنبه 2 بهمن 1385 19:31
شبای رفتنه تو شبای بی ستاره ست ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پاره ست با هر نفس تو سینه بغضه تو تو گلومه با هر کی هر جا باشم عکسه تو روبرومه آخ که چقدر تنگه دلم برای اون شبامون کاشکی که اون عشق بشینه دوباره تو دلامون چی میشه برگردی بازم به روزای گذشته؟ هوای پاییزی چرا تو عشقه ما نشسته؟ شبای رفتنه تو شبای بی ستاره ست...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 بهمن 1385 19:52
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 دی 1385 20:51
من با شانه هایی به وسعت یک دشت تمامی درد بشر را میفهمم چرا که به سهم خویش، از آن توشه بر گرفته ام. * آدمی یکی کودک است پا گیرد تا، بگریزد از خیال بگریزد از نیمه ی خویش. آدمی یکی کودک است با لبهایی که واژه ی عشق بر آن میشکوفد آبشار نرم را در زمین شرم. آه... آدمی معصوم است. و مردگانش پشت دروازه های بهشت منتظرند. آدمی،...
-
پس بمان
پنجشنبه 28 دی 1385 20:47
اگر فکر می کنی که رفتنت باعث شکستنم می شود... اگر فکر می کنی که از پس رفتنت اشک می ریزم... اگر فکر می کنی که با نبودنت لحظه هایم خالی می شوند... اگر فکر می کنی که هر لحظه دلم برای دستان گرمت تنگ می شود... اگر فکر می کنی که بی تو می میرم... بسیار درست فکر کرده ای ... خب تو که می دانی نبودنت را تاب نمی آورم... پس بمان ....
-
دل تنها
پنجشنبه 28 دی 1385 20:31
باز عشقت خیمه زد رو خونه ام باز یادت آتیش زد به آشیونه ام باز بی تو باید تنها بمونم بیا سکوت لبهام هنوز حرمت خونه است پرنده دل من هنوز بی آشیونه است بیا پر از امیده هنوز این دل خسته هنوز به پای چشمات پای عشقت نشسته توی آسمون دنیا هرکسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره
-
از خودم بدم اومد دوسته من
پنجشنبه 28 دی 1385 20:28
دوست معمولی : هیچگاه نمی تواند گریه تورا ببیند . دوست واقعی : شانه هایش از گریه تو تر خواهد بود . دوست معمولی : اسم کوچک والدین تو را نمی داند . دوست واقعی : شاید تلفن آنها را جایی نوشته باشد . دوست معمولی : یک جعبه شکلات برای مهمانی تو میآورد . دوست واقعی : زودتر به کمک تو می آید و تا دیر وقت برای تمیز کردن می ماند ....
-
هفت پند
پنجشنبه 28 دی 1385 20:26
ماهاتما گاندی میگوید: هفت چیز انسان را از پای در می آورد و هلاک میسازد: 1-سیاست بدون شرف 2- لذت بدون وجدان 3- پول بدون کار 4-شناخت بدون ارزشها 5- تجارت بدون اخلاق 6- دانش بدون انسانیت 7- عبادت بدون فداکاری
-
تماشا کن
پنجشنبه 28 دی 1385 20:24
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی است مرا در اوج میخواهی تماشا کن تماشا کن دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها در دل چراغ صوت تو روشن است! طنین دعوت صدای تو با زنگ مشکین صدف پیام دار تو...
-
راه سخت عشق
پنجشنبه 28 دی 1385 20:22
کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت کلبه ی عشق کلبه ی می سازم پشت تنهای شب زیر این سقف کبود که به زیبای پرواز کبوتر باشد چهار چوبش از عشق ُ سقفش از عطر بهار ُ رنگ دیوار اتاقش از آب پنجره ی از نور ُ...
-
جان بوس بده به بابا
چهارشنبه 27 دی 1385 20:28
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 دی 1385 19:57
-
پاییز
چهارشنبه 27 دی 1385 19:06
-
اخه!!!!!!!!!!!!!!!!چی؟
چهارشنبه 27 دی 1385 17:58
با توام ، با ، خدا یک کمی معجزه کن چند تا دوست برایم بفرست پاکتی از کلمه جعبه ای از لبخند نامه ای هم بفرست کوچه های دل من باز خلوت شده است قبل از اینکه برسم دوستی را بردند یک نفر گفت به من باز دیر آمده ای دوست قسمت شده است
-
حضرت علی میگه
سهشنبه 26 دی 1385 20:45
-
شب هایم نیز روشن بود...
دوشنبه 25 دی 1385 17:38
شب هایم نیز روشن بود... به روشنی روزهایم اما نمی دانم ناگهان چه شد که تاریکی همه جا را فرا گرفت حتی روزهایم را..... فکر میکنم وقتی خدا زندگی من رو کشید رنگ سیاهش تموم شد آخه همشو تو زندگی من خالی کرد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 دی 1385 17:35
(¯`·._.•. .•._.·´¯) ) : ´*. (´´•.¸(´´•.¸ ¸.•´´) ¸.•´´) « only for you» (¸.•´´(¸.•´´ ´´•.¸)´´ •.¸) ¸.•´ ( ´•.¸ ´•.¸ ) ¸.•)´ (.•´ ´*. *´¨) ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ ***** ________xxxxxxxxx______xxxxxxxxx _____xxxxxxxxxxxxxx___xxxxxxxxxxxxx _____xxxxxxxxxxxxxxxx_xxxxxxxxxxxxxx _____xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx...
-
تنهایی
یکشنبه 24 دی 1385 16:53
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 دی 1385 16:45
گاهی...اگر....بغض می کنم... کاش دختر به دنیا نمی اومدم! تا بحال هیچ وقت چنین چیزی نمی خواستم هیچ وقت...حتی از ذهنم هم نگذشته بود...... با وجود همه ی تحقیر هایی که مستقیما شعور و انسانیتم رو زیر سوال می بره با وجود همه ی توانایی هایی که رنگ ناتوانی به خودش گرفته با وجودیکه ناقص العقل بودنم به ادراک و تفکراتم خط بطلان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 دی 1385 16:41
خیال کردم یه عمر با من میمونه گمون کردم واسم یه همزبونه نگفته بود پی یه عشق دیگه است تا تحقیر بشم و دل بسوزونه نگفت به فکر فرصتی دوباره است برای دل بریدن فکر چاره است نگفت به فکر تحقیر نگاهمو شکستن غروری پارهپاره است حالا به مرگ من راضی نمیشه میخواد جون بکنم واسش همیشه به اون ظالم بگین نفرین این دل تا زندهام به...
-
به خدایی خودت قسم که انتظار زیادی نیست.
پنجشنبه 21 دی 1385 18:27
به خدایی خودت قسم که انتظار زیادی نیست. من از تو هیچ نمیخواهم، خدایا فقط اجازه نده که هرگز این جمله را بشنوم ، من نمیتوانم، نمیتوانم. دوست ندارم نزدیکانم را سوگوار ببینم دوست ندارم نزدیکانم را ناتوان ببینم. خدایا آنها را چون کوهی بگردان همچون رشته کوه البرز سبز ... قوی... پیوسته....استوار.... که با هیج باد و بارانی...
-
تنهای تنها
پنجشنبه 21 دی 1385 18:26
تو اینجا نیستی ! تنهای تنها ، با سکوتی سخت درگیرم و می دانم ، اگر دیگر نیایی ، در غروبی سرد و غمبار و پر از تردید می میرم ! امید بازگشت تو ، مرا زنده نگه می دارد و آری تو می آیی ! تو می آیی بهانه من ، و می دانم دوباره شاخه های خشک احساسم ، جوانه می زند ، لبریز از عشق و شکوه زندگی می گردد و با تو ، تمام لحظه های تلخ...
-
دوسِت دارم
پنجشنبه 21 دی 1385 18:25
می خوام بگم: دوسِت دارم! به پنجره ! به آسمون! به این شب ِ آینه دزد! به تک درخت ِ کوچه مون! می خوام بگم: دوسِت دارم! به تو! به اسم ِ نقطه چین! به گریه های بی هوا! به کولی ِ کوچه نشین! می خوام بگم: دوسِت دارم! به هر رفیق ُ نارفیق! به شاعرای بی غزل! به جنگلای بی حریق! میخوام بگم: دوسِت دارم! به قاتلم! به روزگار! به اون...