••»»(دوستت دارم همین)»»~••

••»»(َAloNe BoYَ)»»~••

••»»(دوستت دارم همین)»»~••

••»»(َAloNe BoYَ)»»~••

غم میون دو تا چشمون قشنگت لونه کرده
شب تو موهای سیاهت خونه کرده
دو تا چشمون سیاهت مثل شبهای منه
سیاهی های دو چشمت مثل غمهای منه
وقتی بغض از مژه هام پایین میاد بارون میشه
سیل غمها وادیمو ویرونی کرده
وقتی با من میمونی تنهاییمو باد میبره
دو تا چشمام بارون شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گل یخ توی دلم جوونه کرده
تو اتاقم دارم از تنهایی آتیش میگیرم
ای شکوفه توی این زمونه کرده
چی بخونم جوونیم رفته صدام رفته دیگه
گل یخ توی دلم جوونه کرده
چی بخونم جوونیم رفته صدام رفته دیگه
گل یخ توی دلم جوونه کرده

خیلی سخته برای من

خیلی سخته نمیشه

نمی دونم بی تو چه جوری می خوام بمونم

تا ابد همیشه دوریت و چه جوری تحمل بتونم بکنم

این بار می خوام بخونم تا بدونی  خودت که تو رو دوست داشتم و دوست دارم و خواهم داشت تا ابد

بیا برگرد که من فقط به عشقه تو گرفتارم

این دل نداره دیگه طاقت که بدون که چشم به راهتم پس زود برگرد عزیزم

بیا که خونه منتظره نگاه و قدماته برگشت به این دنیا

بی تو دیگه هیچ ارزش و حال و صفایی نداره پس منتظرت میمونم تا همیشه

این واسم تنها کاریه که می تونم بکنم

از سر صبح تا خوده شب دعا کردم تا برگردی پیشم

پس دیگه بیشتر از این نده ازار این دل شکسته من

هر چی که تا حالا از دوری تو کشیده دیگه بسه واسش

فقط تنها ارزوش اینه که واسه تو باشه بتپه واسه تو

بیا برگرد برگشتت برای من میشه

امید دوباره زندگی کردن

حس جدید رهایی از انتظار و غم

تجلی  از عشق تووجوده  سرد من

چیکه چیکه اشک ریختم تو

اونا رو ندیدی

مثله یه پرنده از درخته عشقم پریدی

رفتی خونتو ساختی رو یه درخته دیگه

اصلا صدای منونشنیدی

دلم تو سینه سنگینی کرد دادم بشکونه

واسه یه بار شده ستاره هامو بشموره

توی شب عشق مو ندارم یه ستاره اونم پر کشیدو رفت

خورشید و واسم بیاره

می خوام ببینمش یه روز بهش بگم با اشاره

زدی زیره همه قولات اشکالی نداره

من و تو می بینیم هم دیگه رو روزی

دوباره تو جایی که زمان و مکان معنایی نداره

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خدایی دوست دارم میمیرم برات

 حس تنهایی و غربتو انتظار این وزش نا بودیست یا ضربان قلب وحشت که بر زندگی ام میوزد چیزی به فرو ریختنم نمانده

 

 چیزی به تمام شدنم نمانده تلاش بی هوده ایست تو را از خود داشتن تلاش بیهوده مثل دست و پا زدن در مرداب مثل بیداری بعد

 

از مرگ خب سخن کوتاه میکنم میثم جان شاید این آخرین آف باشه بزار صادقانه بگم اگه خوبی بدی از من دیدی به خوبی خودت

 

 ببخش میثم حلالم کن خدا حافظ پرده نشین محفوظ گریه ها خدا حافظ بی دلیل رفتن ها و به امید دیدار عزیزترین عزیز زندگانیم تو

 

 بدان هرجا که هستی توبدون با هر که هستی آرزو دارم برایت زندگی باشد به کامت

 

به نام قلبی پاک... هنوز مانده بر دلم حسرت و آرزوی تو شکست قلب عاشقم در انتظار روی تو غنچه ءقلب من اگر پژمرد بین

 

لحظه ها بلور های حس من روان شده به سوی تو یک قدم به سوی آبادی صد قدم به سوی نا بودی زندگی ام پر از این لحظه ها

و

 من اسیر این لحظه هام میثم جان چیزی به فرو رفتنم نمانده چیزی به تمام شدنم نمانده در سایه ء سنگینی که روی زندگی ام افتاده

 

وزش نابودیم را میبینم و از نزدیک دست ها،صدای تبل بیهودگی را میشنوم که با تپش قلب من می آمیزد در این آمیزش حسی

 

 هست قدیم