-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 مهر 1386 11:08
به غم کسی.....اسیرم که زمن خبر ندارد.عجب از محبت من که در او اثر ندارد.غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد. دل من زغصه خون شد دل تو خبر ندارد.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 مهر 1386 10:58
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 مهر 1386 17:42
سلام به کسانی که معشوق ندارن یا اینجور فکر میکنن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 شهریور 1386 17:47
آن کس که بداند وبداندکه بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند آن کس که بداند ونداند که بداند آگاه نمایید که بس خفته نماند آن کس که نداند وبداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند آن کس که نداند ونداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 شهریور 1386 17:57
یک بار برای دیدن دریا قدم به ساحل گذاشتی... اما امواج دریا هزاران بار برای بوسیدن قدمگاهت تا روی ساحل پیش آمدند. دلم برات تنگ میشه اما هزاران بارش بر قدمگاهت بوسه میزنم. چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر ار من توانی کردو من صبر از تو نتوانم مرا تنها مگذار ! بی تو کتابها بسته می مانند و. قلمها نای نوشتن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 شهریور 1386 12:24
یعنی میشه من از عشقم جدا بشم؟ از کسی که توی قلبم خونه کرده؟ دعا کنید یا نشه یا اگه میشه کلا فراموشش کنم چون غمش داره منو میکشه !! چنین گفت زردشت:....عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار ، از تنفر متنفر باش ، به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 شهریور 1386 12:02
فقط به خاطر یو گلم من مثل دانش آموزی که دیوانه وار درس هندسه اش را دوست دارد تنها هستم ... ! دوست دارت سرباز مملکت مریم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 شهریور 1386 17:51
راستش این شعر از من نیست ولی من خیلی دوسش دارم و هر بار که می خونم حس جدیدی بهم منتقل میشه . . . نه از خاکم ،نه از بادم نه در بندم، نه آزادم نه آن لیلاترین مجنون نه شیرینم،نه فرهادم نه از آتش، نه از سنگم نه از رومم ،نه از زنگم فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دلتنگم چه غمگینم،چه تنهایم نه پنهانم،نه پیدایم نه آرامی به شب...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مرداد 1386 10:51
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیر 1386 19:40
نفست که میگیره سرت رو به عقب خم کن و سعی کن به نفس کشیدن فکر نکنی .. آروم باش .. آرووووم .. خیلی آرووووممم ... بخواب ٬ تا همیشه .. آااارووومم...! تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ..... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست....... تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کرد م......... تنهایی را دوست دارم زیرا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 تیر 1386 21:27
سالهاست که به دنبالش میگردم اما هنوز پیدایش نکردهام! شاید اگر خدا بودم خودم خلقش میکردم همو را که صادق باشد و احساساتم را درک کند و من نیز او را درک کنم. شاید بدینگونه کامل میشدم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خرداد 1386 20:43
چند تا دوسم داری ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و بزرگترین عددیه که میشناسم ... دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 خرداد 1386 20:12
وقتی شکستی و دید شکستنی است وقتی بریدی و دیدی بریدنی است برعرش تکیه کن بر خویش تکیه کن وقتی رها شدی و نشد هیچکس رها تنها شدی .....غریب.....تنها تر از تمام غریبان روزگار برعرش تکیه کن بر خویش تکیه کن وقتی از موج خیز حادثه.....باری دلت گرفت گویی تو گنگ خواب دیده و عالم تمام کرش توعاجزی زگفتن و خلق از شنیدنش برعرش تکیه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 خرداد 1386 11:56
افسوس که دیگر هنرم چارهء غم نیست بر پنجرهء دیده ز غم پردهء نم نیست غم ٬ دار و ندار دل سودا زدهء ماست غم هم نبود در دل سودا زده ٬ غم نیست ! ... کی ؟ با چه ؟ چرا ثبت غم یار کنم من ؟ در ثبت غم یار چو یارای قلم نیست ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 خرداد 1386 20:07
دلم عاشقه گل من میدونی بگو تا ابد پیش من می مونی تو رو دوست دارم با دل و جونم تا دنیا دنیاست با تو می مونم وقتی چشماتو روبروم می بینم وقتی عزیزم پیش تو می شینم نمیشه پنهون می خوامت از جون عشقت از قلبم نمیره بیرون نازنینم ، با تو بودن واسه من خواب و رویاس بیا پیشم تو نباشی این دل من خیلی تنهاس آرزومه با تو باشم تا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 خرداد 1386 18:10
چی بگم خدایی....................................................(وای)فحش بد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشت 1386 21:04
آمدن فردا را نمی خواهم ببینم نمی خواهم چرا که فردا آغاز کهنگی عشق امروز تو است. فردا سلامی دوباره تو را به سوی خود می کشاند . پس من فردایم را نمی خواهم ... چرا که تو در آن نیستی تو در آن نیستی ! آمدن فردا را نمی خواهم ببینم نمی خواهم چرا که فردا آغاز کهنگی عشق امروز تو است. فردا سلامی دوباره تو را به سوی خود می کشاند...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشت 1386 21:00
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشت 1386 20:57
سلام، یه چیزی؟! بیا بی وفا بشیم !!! دوست دارم که ما یه جور از همدیگه جدا بشیم فکرشو کردم و گفتم واسه چی دیوونه شیم بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشیم هدف من و تو از حرفای زیبامون چیه کاشکی تصمیم بگیریم با یکی آشنا بشیم میدونی، دیدم نمیشه من و تو با هم باشیم هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم ما دو تا اسیر همدیگه شدیم یه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1386 18:20
همیشه نگاهی رو باور کن که وقتی از آن دور شدی در انتظارت بماند... خیلی خسته ام بهار ... هم فکرم ... هم دلم ... هم جسمم ... همه و همه مشغولند. به بغلت که نه بلکه اون جای خودش رو داره ... فقط به صدات همین الان احتیاج دارم که نازمو بکشی تا خودمو بر روی طنین صدات معلق کنم. تمام دلخوشی هام رنگ و بوی یاس و ناامیدی گرفت و اگر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اردیبهشت 1386 13:47
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اردیبهشت 1386 20:49
هفت شهر عشق : شهر اول : نگاه و دلربایی شهر دوم : دیدار و آشنایی شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم : بهانه،فکر،جدایی شهر پنجم : بی وفایی شهر ششم : دوری و بی اعتنایی شهر هفتم : اشک،آه،تنهایی دو قلب که به یک چیز باور دارند و در کنار هم تا ابد می تپند و تو می دانی که ما دو قلبیم که به یک چیز ایمان داریم با هم ،...
-
:-<
شنبه 8 اردیبهشت 1386 17:52
می روی تـا بـا نـبودن عشق را پـرپـر کـنـی می روی با اشک حسرت ، دیده ام را تر کـنی آن همه گفتی نگاهت با نگاهم زنده است من نـبـاشم ، می تـوانـی روزها را سـر کـنی ؟ در نبودت گریه کردم ، آینه احساس کرد آیـنـه شو ، گریـه ام را حس کـنی ، باور کـنی سبز در عشقت شدم کم کم تو دانستی ولی عاقـبـت میخواسـتی در قـلـب من خنجـر کـنـی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اردیبهشت 1386 17:47
سلام بچه ها این ادرس جدید وبه من www.mimiram-barat.ir1.ir
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اردیبهشت 1386 17:39
در نگاهم بود در لحظه های پر از سکوت حنجره و در احساس دور یک نفس دور، خیلی دور، به نزدیکی همان احساس و همان نگاه و نزدیکِ نزدیک، به دوری آن صدای پر از سکوت اما بود همیشه نه در نگاه و حس و ... در تمام وجودم که جز او نبود
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اردیبهشت 1386 17:36
دلو راحت میشه برد با دو تا خنده تُــرد شب و راحت میشه خوابید نفهمید , که مرد! ولی افسوس که این کار برایم سخت است زندگی سوختن پروانه و بعدش شمع است من و تو روز شبی با دل هم تا کردیم چون نبودیم , یاد هم در دل هم جا کردیم شاد بودیم , نـفـهـمیــده و نا دانـسـته عاشق و شاعر و معشوق , نگو آهسته! داد میزنم این عشق که دارم ای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 21:45
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 21:39
امروز که محتاج تو ام جای توخالی است فردا که می ایی به سراغم نفسی نیست بر من نفسی نیست ، نفسی نیست در خانه کسی نیست نکن امروز را فردا بیا با ما که فردایی نمی ماند که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمی داند تا اینه رفتم که در آن اینه هم جز تو کسی نیست من در پی خویشم به تو بر می خورم اما در تو شده ام گم که به من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 16:53
بازی روزگارو نمی فهمم! من تو رو دوست دارم تو دیگری را ......... دیگری مرا.... و همه ما همیشه تنهاییم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 16:47
هه مثله این که این منو از یادش برده