-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 دی 1385 20:15
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 دی 1385 20:14
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم... وقتی که دیگر رفت به انتظار آمدنش نشستم ... وقتی دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم ... وقتی او تمام شد من آغاز شدم ... و چه سخت است تنها متولد شدن ... مثل تنها زندگی کردن ... مثل تنها مردن برو اما نه با باد! راهت را چنان در پیش گیر که نسیم از روبرو بوزد تا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 دی 1385 18:37
-
می خواهم ....
جمعه 15 دی 1385 18:32
می خواهم .... میخواهم زیباترین سلامها را تقدیم تو کنم اما نمیدانم چگونه میخواهم بهترین کلام را در گوشت نجوا کنم اما نمیدانم چگونه میخواهم بهترین زمان در کنار تو بودن را بیابم اما نمیدانم چگونه میخواهم پاک ترین و لطیف ترین نفسها را به سینه لرزان تو هدیه کنم اما نمیدانم چگونه میخواهم سریعترین زمان به تو رسیدن را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 دی 1385 18:30
اسطوره های زمستان را شاخه های حسرت به دلش را غم خفته در چشم ترت را سیه سایه ات را که به دیوار تکیه کرده نقشبند چهره ات را ... یکجا همه را عشق است جاده ی که زیر پایت زیر پایم لغزید ، رقصید بی انتها جاده عشق ما دانه دانه سنگ ریزه های این جاده مقدس را که به سنگین دلکت راه نداشت ... یکجا همه را عشق است تمام یادداشت های...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دی 1385 20:44
تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و دلهایی که انها را راندند . تقدیم به اشکهایی که غررورشان شکست و عهدهایی که کسی انها را نبست. زندگی شیبی ست و عشق سیبی ست و وای بر حال ان که در عشق پایبند نظم و ترتیبی ست. و اما تو : قرار نبود ان وقت های تو جایشان را با این وقت های من عوض کنند. قرار نبود عشق هم مانند گیلاس و بوسه و...
-
از دسته تو نیست
چهارشنبه 6 دی 1385 17:41
از دسته تو نیست دله من از گریه پره مثله تو طاقت نداره واسه توهر دم می باره دیگه اشکای من طاقت موندن ندارن نباشی بی تو میمیرن می ریزن بی تو هر دم می بارن تو تمومه دنیامی تو تمومه حرفامی تو همه لحظه گرمه عاشق بودنی یه ستاره داره چشمک می زنه از اسمون داره دلمو می بره یه جای بی نام و نشون اون ستاره همون چشمای تو تو اسمون...
-
این طلوع هم مثل روزهای بی فروغ دیگرم گذشت
چهارشنبه 6 دی 1385 17:28
این طلوع هم مثل روزهای بی فروغ دیگرم گذشت این شبم مثل شبهای دیگر سیاه زندگانیم گذشت این همه امید و این همه مهر هم گذشت برای دیدنت برای ماندنت کنار من برای یک نگاه هر چند سرد تو برای لمس کردن دست من برای آنکه دوباره عاشقم شوی مرا شبیه یک قلم درون دست خود بگیری و نوازشم کنی برای آنکه دوباره در درون قلب تو شکوفه ای کنم...
-
:))
پنجشنبه 30 آذر 1385 12:23
باور کن گلایه از تو نیست تو خوبتر از آنی که گلایه از تو باشد گلایه از خودم و ویرانه های قلب خودم است که ذره ذره فرو می ریزند و اینک احساس می کنم جز ویرانه ای از من باقی نیست .................. مگه یادم می ره خاطراتم با تو لهجه خندیدن حالت چشم ها تو مگه یادم می ره تو عزیزم بودی تو غم و تنهایی همه چیزم بودی تو رسیدی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذر 1385 11:34
-
گل بازاره اینجا
چهارشنبه 29 آذر 1385 11:23
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذر 1385 19:39
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذر 1385 19:37
اگه می خواهید تبادل لینک کنیم نظر بدین
-
قرارمون یادت نره
یکشنبه 26 آذر 1385 11:22
یادت نره دوست دارم خیلی دلم تنگه برات دار و ندارم رو بگیر مال خودت ، مال چشات خورشید و بردار و بیا آفتابی شو به خاطرم قرارمون یادت نره دیر نکنی ، منتظرم قرارمون یادت نره دوستت دارم یادت نره قرارمون یادت نره دوست دارم یادت نره قرارمون ساعت عشق کنارِ دلشوره زدن کنار دلواپسی و ترس یه وقت نیومدن عاشقم و عاشقِ تو از همه...
-
وقتی نا امید شدی
یکشنبه 26 آذر 1385 11:04
وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته وقتی چشمات تهی از تصویرش شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه وقتی جایی نشستی که...
-
MaRYaMe
شنبه 25 آذر 1385 22:12
مــــــــــــــــــــــــــریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم دوســــــــــــــــــــــت دارم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 آذر 1385 22:03
به چشمای تو سوگند که عشقت واسه من رنگ جنونه به چشمای تو سوگند که عشقت مثه آتیشه تو قلبم مثه خونه اگه یار تو باشم با این دستای خسته ام واسه تو لونه میسازم تو همین قلب شکسته ام به چشمای تو سوگند به چشمای تو سوگند من اونقدر پر عشقم من اونقدر پر دردم که عاشقای دنیا نمیرسن به گردم آخ دیگه خواب تو چشام نیست امیدی تو نگام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 آذر 1385 12:33
زندگی دیروز و امروز و فرداست. دیروز در تنهایی گذشت. امروز با تو. ای همدم سکوت من فردایم نیز از آن تو.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 آذر 1385 22:28
-
اینم عکسه من
جمعه 24 آذر 1385 22:13
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 آذر 1385 13:21
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آذر 1385 22:09
اگه تونستی آتیشو ببوسی اگه تونستی تو آب نفس عمیق بکشی اگه تونستی پر کلاغ رو سفید کنی اگه تونستی برف رو سیاه کنی اون وقت من فراموشت می کنم..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آذر 1385 22:03
برای عشق تو در قلبم سه کوه ساختم اولی کوه وفا دومی کوه صداقت سومی....... کوهی که هر وقت بهم گفتی دوست ندارم از اون بندازمت پایین
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آذر 1385 15:34
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آذر 1385 12:58
موفق باشی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آذر 1385 12:16
-
بی من برو یه لحظه دیگه نمی خوام تو
سهشنبه 21 آذر 1385 21:45
بی من برو یه لحظه دیگه نمی خوام تو رو دیگه تموم شد همه چی بین من و تو یاد عهدی که بستی چطور می خوای منو فراموش کنی چطور می خوای شمع عشق و خاموش کنی بهت گفتم دوست دارم بهم گفتی حسی بهت ندارم برو بیرون از زندگیم از نگات بیذارم برو نمی خوام تموم شی تو چشمام مثله یهو جفته کورشی دوست داشتم ولی ازم گذشتی حالا برو ببین کی...
-
غرور شکسته
سهشنبه 21 آذر 1385 10:48
غرور شکسته پیکر ترک خورده احساس در دستان سرد بی اعتنائی جان میداد و نسیم عطر جدائی را می پراکند. ان بت سنگی و با عظمت غرور با ریگ بی ارزش کلامی شکسته بود بلور اشک در میان اسمان سیاه چشم مدفون شده بود مبهوت و بهت زده گذشته را مرور می کرد شنیده ها را با لغت نامه دل معنی کردن مرور کردن............ کدام واژه ان خنجر زهر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 آذر 1385 20:36
وقتی تو رفتی عاشقانه ترین شعر را بری تو سرودم عاشقانه ترین درد را برای تو کشیدم زیبا ترین گریه را برای تو کردم و بالاترین محبت یعنی عشقم را نثارت کردم تا روزی که به نزدیکی یک نسیم دل انگیز برگردی تا دوباره برایم لبخند بزنی و برایم سخن بگویی از زیبایی آسمان و درخشش آفتاب و ریزش باران ..بگویی!!! دوستتدارمدوس تت دا...
-
یاسمین خانم ممنون
دوشنبه 20 آذر 1385 09:34
بارها خواستم رازی را که مدتها در دل نگه داشته بودم برایت فاش کنم می خواستم بگویم که چقدر دوستت دارم اما نتوانستم هر بار که از کنارت می گذشتم آرزو می کردم که این لحظه را از چشمان عاشق من بفهمی و بخوانی اما افسوس که تو بی اعتنایی کردیو حالا قلم به دست گرفتم تا برایت بنویسم که چقدر ................!!!!!!!!!!!!!!!!! میسی...