-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 تیر 1389 09:56
مرگ می خواهد مرا از پشت کوه خنده -:که نااهلان نخواهم تو یک نفر برنده! برو نمان در این دشت در این دشت پر گون گونهای بی سایه گونهای بی مایه برو نمان دراین بحر در این بحر بی جنم دراین بحر بی غنم تو باید که روی تو زمان دگر نمانده است لحظه دیگر تمام است . لحظه اکنون تمام است از میان افکار مرده وباچشمان مرده از پشت شیشه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 آبان 1388 17:52
سلام به هر کی که به وبه من سر میزنه مرسی از نظراتون شرمندم کردین به مولا دوست دار همتون سام جوجو راستی اینم شماره من 09191900057 اگه کاری داشتین
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 فروردین 1388 17:41
از دسته تو نیست دله من از گریه پره مثله تو طاقت نداره واسه توهر دم می باره دیگه اشکای من طاقت موندن ندارن نباشی بی تو میمیرن می ریزن بی تو هر دم می بارن تو تمومه دنیامی تو تمومه حرفامی تو همه لحظه گرمه عاشق بودنی یه ستاره داره چشمک می زنه از اسمون داره دلمو می بره یه جای بی نام و نشون اون ستاره همون چشمای تو تو اسمون...
-
پشت هیچستان جایی ست !
جمعه 7 فروردین 1388 17:40
عقل گفتش تشنه کامی، نوش کن عشق گفتش بحر غیرت جوش کن آب گفتش بر صفای من نگر قلب گفتش در وفای من نگر عافیت گفتش کف آبی بنوش عاطفت گفتش که چشم از وی بپوش تشنگی گفتش تو را سازم هلاک رستگی گفتش که از مردن چه باک پشت هیچستان جایی ست ! نمی دانی که هیچستان چه جایی ست. . . نمی دانی خانه ی دوست کجاست . . اگر تو را به هیچستان...
-
دیگه زندگی معنی نداره
جمعه 7 فروردین 1388 17:40
دیگه زندگی معنی نداره وقتی نیستی دلم بی قراره حالابه من بگین تو رو خدا اونی که می خواستم رفته کجا نمی خوام بی تو باشم گریه شده بی تو کارم ولی واسه تو فرقی نداره چشمم الان اشکی نداره ببین من تنها شدم چه قدر از تو دورم اشکه من خوش نمیشه اگه برنگردی میمیرم اگه رسیدم جایی که دیدم اشک و رو صورت عشقم میمیرم منت نذار با اشک...
-
چرک نویس
جمعه 7 فروردین 1388 17:37
یا رب به خدائی خدائیت وانگه به کمال پادشائیت کز عشق به غایتی رسانم کو ماند گرچه من نمانم از چشمه عشق ده مرا نور و این سرمه مکن از چشم من دور گرچه ز شراب عشق مستم عاشق تر ازین کنم که هستم گویند که خو ز عشق واکن لیلی طلبی ز دل رها کن با رب تو مرا به روی لیلی هر لحظه بده زیاده میلی از عمر من آنچه هست بر جای بستان و به...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 فروردین 1388 21:33
سال نو مبارک دانی که دم مرگ ش مع به پ روانه چه گفت ؟ - گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی . - پ روانه ولی خوب جوابش داد گفت : - طولی نکشد تو نیز خاموش شوی . همیشه عکس نازت رو برویم ، نگاه تو دلیل جستجویم ؛ چرا باید تمام حرفها را بدون تو ، به تصویرت بگویم ؟ !!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 آذر 1387 16:11
هر گاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن . می گویند که تنها یک دقیقه طول میکشد که دوستی را پیدا کنید٬ یکساعت میکشد تا از او قدردانی کنید اما یک عمر طول میکشد تا او را فراموش کنید . ادامه مطلب ... --> ادامه مطلب ... -->
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 آذر 1387 14:44
مانند مجنون که لیلا را دوست دارد مانند ماهی که دریا را دوست دارد مانند شاعری که شعرش را دوست دارد مانند بلبلی که صدایش را دوست دارد به خدا قسم که من هم تورا دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم !
-
mtwo
پنجشنبه 2 آبان 1387 12:58
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 مهر 1387 17:22
ای سراپایت سبز دستهایت را چون خاطره ای سوزان , در دستان عاشق من بگذار و لبانت را چون حسی گرم به نوازش لبهای عاشق من بسپار...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 08:20
ای آمـده کوی می ستان می خور و رو هنگام سحر بساز جان می خور و رو تا مـــــی نخوری راز جهان کی دانــــی بشتاب بخور پیاله هان می خور و رو بیـــا با بوسه دنیا کام گیریم مـــیان این و آن آرام گیریم بیاتاوقت داری لب به لب نه که دنیاراچنین ما رام گیریم زآن حــلاوت کز لبت نوشیده ام شهــــد شیـرین بر لبم پوشیده ام هرکه نوشد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اسفند 1386 12:30
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اسفند 1386 12:28
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اسفند 1386 12:22
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اسفند 1386 12:08
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اسفند 1386 12:05
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 بهمن 1386 16:37
اکه عشق حقیره اگه جسم کویره اکه همیشه تنهام اگه خالی دستام برای تو عاشقترینم عاشق دنیایم ای کاش می دونستی گل قشنگ زندگیم چقدردوستت دارم همه چیز ر رادر کنارتو ارزو می کنم نیلوفر زیبایم تادنیا دنیاست دوست دارم گلم اگه قرار بود لیلی و مجنون بهم می رسیدن که دیگه نه لیلی لیلی بود و نه مجنون مجنون . عشق واسه رسیدن نیست ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 بهمن 1386 20:32
نوبت خاموشی من سهل و اسان می رسد من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد پس چرا عاشق نباشم؟؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 دی 1386 17:05
مینویسم که یادم نره همه اش تقصیر من بود که چقدر بد بودم چقدر تو خیالات خودم فکر میکردم خوشحالش میکنم یادم نره که امروز بهم گفت هیچوقت خوشحالش نکردم یادم نره که بهم میگفت خودتو با کسی مقایسه نکن اما اینقدر بد بودم که اون منو با کسی مقایسه کرد یادم نره یادم نره یادم نره یعنی الان حالش چطوره چقدر بد بودم دلش اومد بگه مثل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 دی 1386 10:34
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 دی 1386 10:30
وقتی که دلتگ می شم و همراه تنهایی می رم، داغ دلم تازه می شه زمزمه های خوندنم وسوسه های موندم با تو هم اندازه می شه قد هزارتا پنجره تنهایی آواز می خونم دارم با کی حرف می زنم؟ نمی دونم، نمی دونم این روزا دنیا واسه من از خونم کوچیک تره کاش می تونستم بخونم قد هزار تا پنجره طلوع من، طلوع من وقتی غروب پر بزنه موقع رفتن منه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 دی 1386 17:12
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 دی 1386 16:59
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 آبان 1386 10:34
صدای پای تاریکی سکوت شب را پر کرده است صدای نمناک زنی می اید به خیالم در سینه ای ، بغضی ترک برداشته است هر چه بیشتر گوش می کنم کمتر میشنوم پنداری این صدای لبریز تنهائی ، از من خیلی دور است اما نه .......... شاید خیلی نزدیک شاید صدای سایه احساسم باشد به خیالم باز هم کسی با ریگی ، پیکر احساسم را نشانه گرفته است گامهای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 مهر 1386 11:03
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست بازی روزگار را نمی فهم من تو را دوست دارم تو دیگری را ... دیگری مرا ... و همه ما تنهاییم. اگر حیا اجازه می داد حرفم را رو در رو می زدم عمری است در سایه سنگی دیوار صبوری کردم و معنای یافتن را در طعم از دست دادن در یافتم. گل سرخی است به نام زندگی گل...
-
ای سرا پا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم
دوشنبه 16 مهر 1386 11:11
گردنم منتظر حلقه ی دستان تو بود لیک دیدم به دو چشم نگران دستهای تو گذشت همچو ابی که روان بود به سوی دگران می خواهم تو را در این شب ِ نقطه چین! تا طاعونی ترین ترانه ی من، - از نگاه ِ هاشور خورده ی شب - در ستایش ِ نفس های تو باشد! به دیاری که عشق را مصیبتی همه گیر می دانند! تا طاعونی ترین ترانه ی من، - از نگاه ِ میرْ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 مهر 1386 13:09
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 مهر 1386 19:28
عکس سرباز مملکت
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 مهر 1386 11:01
برفراز تمام قله ها آرامش حاکم است. به سختی می توان دم نسیمی را بر نوک شاخساران حس کرد؛ مرغکان خاموش در جنگل ... اندکی صبر کن! بزودی تو نیز آرام می گیری ... به غمش چنان اسیری که تو را ببرده از هوش ؟ چو منی گرفته حالت و نداند کس چه باریست آنشب که دلی بود به میخانه نشستیم آن توبه صد ساله به میخانه شکستیم از آتش دوزخ...