••»»(دوستت دارم همین)»»~••

••»»(َAloNe BoYَ)»»~••

••»»(دوستت دارم همین)»»~••

••»»(َAloNe BoYَ)»»~••

چی می شه می نویسم آدما رو دوس ندارم
 خودمو ، اونا رو ، حتی شما رو دوس ندارم 
 

دیگه از دلم گذشته عاشق کسی بشم
 اون دوست دارمای بی هوارو دوس ندارم 
 

یادمه یه وقت جونم سر عاشقی می رفت
دیگه حتی فکر اون لحظه ها رو دوس ندارم 
 

سر نوشت و سفر و خیانت و پشیمونی 
 حق دارم بگم که هیچکدوما رو دوس ندارم 
 

نه غریبه لطفی کرد ،‌ نه آشنا خیری رسوند
هیچ کدوم ، غریبه و آشنا رو دوس ندارم

اگر روزى من مردم وتومرادوست داشتی هر پنج شنبه به مزارم بیا وشاخه گل سرخی برایم بیاور تا آن شاخه گلی که به تو دادم به خاطر بیاورم ...ولی اگر تو مردی من فقط یک بار سر قبرت خواهم آمد وآن دسته گل سفیدى که باخون خودم سرخ خواهم کرد به توهدیه میکنم ودرکنارتوعاشقانه جان میسپارم...

کاش دوستش نداشتم

کاش بهم نمیگفت دوستم داره.......

کاش اون جریان لعنتی پیش نمیومد.....کاش دلمو نمیشکست

کاش نمیبخشیدمش.....

کاش دوباره دلمو نمیشکست.....

کاش دوباره نمیبخشیدمش.......

کاش این دل نبود کاش او نبود کاش من نبودم

حالا به جایی رسیدم که میبینم اگه فراموشش نکنم نابود میشم

این روزا بعضی ها وقتی یه مدت با یه کسی دوست بودن فکر میکنن اینقدر دوست بودن که وقت خیانت از راه رسیده

عزیزی بهم گفت کسی که یه بار تونست دل کسی رو بشکنه

بازم میتونه بشکنه ................حتی میتونه بدترم بشکنه............

جوری که دیگه نشه تیکه هاشو جمع کرد

میگن شکستن دل یه نفر گناهش سنگین تره از شکستن بال فرشته هاس

نمی خوام دیگه گناهی پای اون نوشته بشه....اونم به خاطر شکستن دل من!!!

        
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

ما سه نفر بودیم

دست هامان بی سایه

سایه هامان بر دیوار

و چشم هامان رو به رد پای پرندگانی

که در اوقات رویاها رفته بودند.

بعد هم اندکی باران آمد

ما دلمان برای خواندن یک ترانه ی معمولی تنگ شده بود.

اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.

سال ها بعد از مادران مویه نشین شنیدیم

هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود.

می گویند سال …… سال کبوتر بود

ما دو نفر بودیم

یادهامان در خانه

خواب هامان از دریا

و لب هامان تشنه

تنها به نام یکی پیاله از انعکاس نوشانوش

بعد هم اندکی باران آمد

ما دلمان برای دیدن یک رخسار آشنا تنگ شده بود.

اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.

سال ها بعد از مادران مویه نشین شنیدم

هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود.

می گویند سال …… سال چاقو بود.

ما یک نفر بودیم

بعد هم اندکی باران آمد...؟