در نگاهم بود
در لحظه های پر از سکوت حنجره
و در احساس دور یک نفس
دور، خیلی دور، به نزدیکی همان احساس و همان نگاه
و نزدیکِ نزدیک، به دوری آن صدای پر از سکوت
اما بود
همیشه
نه در نگاه و حس و ...
در تمام وجودم که جز او نبود
دلو راحت میشه برد با دو تا خنده تُــرد
شب و راحت میشه خوابید نفهمید , که مرد!
ولی افسوس که این کار برایم سخت است
زندگی سوختن پروانه و بعدش شمع است
من و تو روز شبی با دل هم تا کردیم
چون نبودیم , یاد هم در دل هم جا کردیم
شاد بودیم , نـفـهـمیــده و نا دانـسـته
عاشق و شاعر و معشوق , نگو آهسته!
داد میزنم این عشق که دارم ای دوست
رفتی و جدا شده روح ز تن , جز این پوست
درد دل میکنم از دوری تو با هر دوست
دوست ندارم که نباشی , بگویم عشق اوست
ای یار کجایی که تمام بدنم تاول زد
این پرده مخفی شب و روزم شب زد
این پرده به دست غم تو وا میشد
رفتی و این تنگی همه در دل جا شد
کاش آن روز که رفتی خبرم می کردی
کاش , اصلا با خود , هم سفرم می کردی
قایق طوفان زده تو دگر اینجا نیست
رفتست از این سوی دگر دریا نیست
دریای خطر ناک , دگر آنجا نیست
آن موج شکسته , خبر از غوغا نیست
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست
اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست
اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست
اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست
اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد میزنم
دوستت دارم
امروز که محتاج تو ام جای توخالی است |
|
ژ