خیال کردم یه عمر با من میمونه
گمون کردم واسم یه همزبونه
نگفته بود پی یه عشق دیگه است
تا تحقیر بشم و دل بسوزونه
نگفت به فکر فرصتی دوباره است
برای دل بریدن فکر چاره است
نگفت به فکر تحقیر نگاهمو
شکستن غروری پارهپاره است
حالا به مرگ من راضی نمیشه
میخواد جون بکنم واسش همیشه
به اون ظالم بگین نفرین این دل
تا زندهام به راه زندگیشه
درسته کولیها بی کس و کارند
ولی واسه خودم خدایی دارم
برای دیدن روز عذابت
دارم ثانیهها رو میشمارم