بارها خواستم رازی را که مدتها در دل نگه داشته بودم برایت فاش کنم می خواستم بگویم که چقدر دوستت دارم اما نتوانستم هر بار که از کنارت می گذشتم آرزو می کردم که این لحظه را از چشمان عاشق من بفهمی و بخوانی اما افسوس که تو بی اعتنایی کردیو حالا قلم به دست گرفتم تا برایت بنویسم که چقدر ................!!!!!!!!!!!!!!!!!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
بارها خواستم رازی را که مدتها در دل نگه داشته بودم برایت فاش کنم
می خواستم بگویم که چقدر دوستت دارم
اما نتوانستم هر بار که از کنارت می گذشتم
آرزو می کردم که این لحظه را از چشمان عاشق من بفهمی و بخوانی
اما افسوس که تو بی اعتنایی کردیو حالا قلم به دست گرفتم
تا برایت بنویسم که چقدر ................!!!!!!!!!!!!!!!!!