حس تنهایی و غربتو انتظار این وزش نا بودیست یا ضربان قلب وحشت که بر زندگی ام میوزد چیزی به فرو ریختنم نمانده
چیزی به تمام شدنم نمانده تلاش بی هوده ایست تو را از خود داشتن تلاش بیهوده مثل دست و پا زدن در مرداب مثل بیداری بعد
از مرگ خب سخن کوتاه میکنم میثم جان شاید این آخرین آف باشه بزار صادقانه بگم اگه خوبی بدی از من دیدی به خوبی خودت
ببخش میثم حلالم کن خدا حافظ پرده نشین محفوظ گریه ها خدا حافظ بی دلیل رفتن ها و به امید دیدار عزیزترین عزیز زندگانیم تو
بدان هرجا که هستی توبدون با هر که هستی آرزو دارم برایت زندگی باشد به کامت