دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد
دلم برای کسی تنگ است
دلش برای دلم می سوخت
که همچو کودک معصومیومهربانی را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی
. . .
دگر کافی است...!