شب هایم نیز روشن بود...

شب هایم نیز روشن بود...
به روشنی روزهایم
اما نمی دانم ناگهان چه شد که تاریکی همه جا را فرا گرفت حتی روزهایم را.....
فکر میکنم وقتی خدا زندگی من رو کشید رنگ سیاهش تموم شد آخه همشو تو زندگی من خالی کرد

(¯`·._.•. .•._.·´¯) ) : ´*.
(´´•.¸(´´•.¸ ¸.•´´) ¸.•´´)
« only for you»
(¸.•´´(¸.•´´ ´´•.¸)´´ •.¸)
¸.•´
( ´•.¸
´•.¸ )
¸.•)´
(.•´
´*.
*´¨)
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ *****
________xxxxxxxxx______xxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxx___xxxxxxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxxxx_xxxxxxxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
______xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
_______xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
_________xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
____________xxxxxxxxxxxxxxxxx
_______________xxxxxxxxxxxx
_________________xxxxxxxxx
__________________xxxxx
___________________xxxx
___________________xxx
__________________xx

تنهایی

گاهی...اگر....بغض می کنم...

کاش دختر به دنیا نمی اومدم!

تا بحال هیچ وقت چنین چیزی نمی خواستم 

هیچ وقت...حتی از ذهنم هم نگذشته بود......

با وجود همه ی تحقیر هایی که مستقیما شعور و انسانیتم رو زیر سوال می بره

با وجود همه ی توانایی هایی که رنگ ناتوانی به خودش گرفته

با وجودیکه ناقص العقل بودنم به ادراک و تفکراتم خط بطلان کشیده

و و و و

با وجود همه ی این ها هرگز چنین فکر نمی کردم!

اما...حالا....

حالا.....

کاش دختر به دنیا نمی اومدم لااقل اینقدر....اینقدر حساس نبودم!

تو این دنیای به این بزرگی....با این همه آدم...تا بحال کسی نبوده که بهم بگه اینقدر حساس نباش دختر!

گاهی وقتا دیوونه می شم!مثل همین حالا!!

پی نوشت:یه مدت نمیام آنلاین شاید اینطوری بهتره!هر چند که برای کسی فرقی نمی کنه!شایدم یه عده اینطوری راحت تر باشن!!