هفت شهر عشق
:شهر اول : نگاه و دلربایی
شهر دوم : دیدار و آشنایی
شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی
شهر چهارم : بهانه،فکر،جدایی
شهر پنجم : بی وفایی
شهر ششم : دوری و بی اعتنایی
شهر هفتم : اشک،آه،تنهایی
دو قلب که به یک چیز باور دارند
و در کنار هم تا ابد می تپند
و تو می دانی که ما دو قلبیم که به یک چیز ایمان داریم
با هم ، برای همیشه و تا ابد
مهم نیست که چقدر از هم فاصله داریم
ما می دانیم که همیشه در قلب هم هستیم
می روی تـا بـا نـبودن عشق را پـرپـر کـنـی
می روی با اشک حسرت ، دیده ام را تر کـنی
آن همه گفتی نگاهت با نگاهم زنده است
من نـبـاشم ، می تـوانـی روزها را سـر کـنی ؟
در نبودت گریه کردم ، آینه احساس کرد
آیـنـه شو ، گریـه ام را حس کـنی ، باور کـنی
سبز در عشقت شدم کم کم تو دانستی ولی
عاقـبـت میخواسـتی در قـلـب من خنجـر کـنـی
بعد تو در سینه نامت می شود یک خاطره
کـاش می شـد قـصـه عـشـق مـرا بـاور کـنـی
بوسه یعنی لذت از دلدادگی
لذت از شب لذت از دیوانگی
بوسه یعنی آغازی برای ما شدن
لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه اتش میزند بر جسم و جان
اما بر میدارداین شرم از میان
بوسه یعنی عشق خالی از گناه
بوسه یعنی آتش و گرمای تب
بوسه یعنی قلب تو از آنه من
بوسه یعنی تو همیشه مال من