اسطوره های زمستان را
شاخه های حسرت به دلش را
غم خفته در چشم ترت را
سیه سایه ات را
که به دیوار تکیه کرده
نقشبند چهره ات را
...
یکجا همه را عشق است
جاده ی که زیر پایت
زیر پایم لغزید ، رقصید
بی انتها جاده عشق ما
دانه دانه سنگ ریزه های
این جاده مقدس را
که به سنگین دلکت راه نداشت
...
یکجا همه را عشق است
تمام یادداشت های صمیمی
... و یک دست خط
یادگار روزهای جوانی
همین کوله مندرس را
که لبریز از کتاب های قدیمیست
...
یکجا همه را عشق است
شب از نیمه هایش گذشته
و تصویر ساقی درون پیاله
همه گنگ پوچ نقشیست
از خاطرات گذشته
نفس های آخر، پس انداز باشد
به قصد تقرب ، ...
و فریاد سردادن این ترانه
...
ای عشق ... ، عشق ...
یکجا همه را عشق است
سلام
وبلاگ قشنگی دارین
خدا،انسان و عشق....
این است «امانتی» که بر دوش آدم سنگینی می کند
و این است آن«پیمانی»
که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم،
و «خلافت» او را در کویر زمین تعهد کردیم
ما برای همین هبوط کردیم،
و این چنین است که به سوی او باز می گردیم.
انسان بیش از زندگی است
آنجا که هستی پایان می یابد
او،ادامه می یابد....
دکتر علی شریعتی
راستی وبلاگتونو لینک کردم
salam khobin misi az in ke webe man o link kardin mamnion movafgh bashi golam ya ali
salam khobi kheili ghashang upesh kardi movafagh bashi ghorbanat bye
سلم مرسی که به من سر زدی موفق با شی گلم
سلام خوبی عزیزم
چرا خبرم نکردی
خیلی قشنگ بود
منم اپم سر بزن
منتظرت هستم
روز خوش
سلام.
اومدم بگم که آپم.
خوشحال میشم سر بزنی
مرسی از این که به من سر زدی
موفق باشی یا علی عمو