••»»(دوستت دارم همین)»»~••

••»»(َAloNe BoYَ)»»~••

••»»(دوستت دارم همین)»»~••

••»»(َAloNe BoYَ)»»~••

 

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد

دلم برای کسی تنگ است

دلش برای دلم می سوخت که همچو کودک معصومی

ومهربانی را نثار من می کرد

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت

دلم برای کسی تنگ است

که تا شمال ترین شمال با من بود

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

کسی . . .

 

 

دگر کافی است...!

 

شمع چهارم گفت:نگران نباش تا زمانی که من وجود دارم ما می توانیم بقیه شمع ها را دوباره روشن کنیم،مـن

امـــید هستم

 

 

با چشمانی که از اشک و شوق می درخشید.....کودک شمع امید را برداشت و بقیهَ شمع ها را روشن کرد 

 

نور امید هرگز نباید از زندگی شما محو شود

 

هر یک از ما در این صورت می توانیم امید،ایمان،آرامش و عشق را در  خود

زنده نگه داریم

 

 

 

شمع دوم گفت:من ایمان واعتقاد هستم،ولی برای بیشتر آدم ها  دیگر چیز ضروری در زندگی نیستم پس دلیلی وجود

ندارد که دیگرروشن بمانم.........سپس با وزش نسیم ملایمی ایمان نیز خاموش گشت

 

شمع سوم با ناراحتی گفت:من عشق هستم ولی توانایی آن را ندارم که دیگر روشن بمانم،انسان ها من را در حاشیه

زندگی خود قرار داده اند و اهمیت مرا درک نمی کنند،آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیک ترین کسان خود عشق

بورزند..............طولی نکشید که عشق نیز خاموش شد

 

ناگهان کودکی وارد اتاق شدو سه شمع خاموش را دید،گفت:چرا شما خاموش شده اید،همه انتظار دارند که شما تا

آخرین لحظه روشن بمانید.........سپس شروع به گریه کرد...........پــــــــس

  

آن را که دوستش دارم

با اشک بدرقه نخواهم کرد

پس به یاد آرزوهایی که میمیرند سکوتی میکنم

سنگین تر از فریاد

 

شمع اول گفت : من صلح و آرامش هستم،هیچ کسی نمی تواند شعلهَ مرا روشن نگه دارد من باور دارم که به زودی

می میرم.......سپس شعلهَ صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد.